اشک و آه
زندگی بدون رویا زیبا نیست حتی اگر رویا دست نیافتنی باشد.
باران می بارد امشب دلــــم غم دارد امشب آرام جان خســــــــته ره می سپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شايد از فکر سفر بر گردی امشــــــــــب از تو دارم يادگاری ســردی اين بوسه را پيوسته بر لب قطره قطره اشک چشـــــــــــــــــمم می چکد با نم نم باران به دامن بسته ای بار ســـــــــفر را با تو ای عاشقترين بـــــــد کرده ام مــــــــــن
آه ، باران
کاش وقتی آسمان بارانی است چشم را با اشک باران تر کنیم کاش وقتی که تنها میشویم لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم
در سمت توام
در زد کسی انگار که مهمان داریم
چترها را باید بست
در اين دنيای دَرَندَشت
آخرین برگ سفرنامه ی باران
زير باران بيا قدم بزنيم
من نمیگویم درین عالم
خداوندا!
میمیرم اگر دلت پر از غم بشود
صفحه قبل 1 صفحه بعد پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||
![]() |